امید علیاحمدی؛ ابراهیم یاقوتی
چکیده
اوقات فراغت را میتوان بهطور نسبی پدیده ای مدرن و شهری تلقی کرد. در فضای اجتماعی شهرها و روستاهای ماقبل مدرن به دلایل گوناگون نیاز به فراغت در معنای امروزین خود نبود یا حداقل فراغت به صورت نهادی اجتماعی یا تشکیل نشده بود و به شکلی ابتدایی در اختیار خانوادههای طبقات مرفه بود. در این مقاله با اتکا به سه مبحث در ادبیات اوقات فراغت یعنی ...
بیشتر
اوقات فراغت را میتوان بهطور نسبی پدیده ای مدرن و شهری تلقی کرد. در فضای اجتماعی شهرها و روستاهای ماقبل مدرن به دلایل گوناگون نیاز به فراغت در معنای امروزین خود نبود یا حداقل فراغت به صورت نهادی اجتماعی یا تشکیل نشده بود و به شکلی ابتدایی در اختیار خانوادههای طبقات مرفه بود. در این مقاله با اتکا به سه مبحث در ادبیات اوقات فراغت یعنی رابطه بین کنشگر و ساختار، رابطه بین جنسیت و فضاهای شهری و رابطه بین مدرنیته، سبک زندگی و اوقات فراغت، سعی شده است پایه ای نظری برای تحلیل نظری و تجربی وضعیت فراغت زنان واقع در دورههای مختلف زندگی فراهم شود. تحقیق گرداگرد دو مفهوم ساخته شده براساس دیدگاه گیدنز یعنی «فراغت شهروندی» و «ساختمندی فراغتی» پایهگذاری شده است و برخی شواهد را در این زمینه جمعآوری کرده است. دادهها از 1200 زن و دختر ساکن در شهر تهران به شیوه پیمایشی و با ابزار پرسشنامه بهدست آمده و پس از انجام مراحل مختلف تحلیل عاملی مشخص شده است که اولاً 11 سبک فراغتی مختلف بین زنان وجود داشته است و دوم اینکه وضعیت موجود فراغتی زنان را میتوان بسیار وابسته به خانواده و محتاج فاصلهگیری از فضای خانه و خانواده توصیف کرد. زنان عمدتاً از وضعیت فراغت خود ناراضیاند و عمده فراغت خود را با خانواده میگذرانند. تحقیق تفاوتهای مهمی را بین نسل های مختلف از نظر ذایقه فراغتی نشان داده است.